danweb
خواهم که در این غمکده آرام بمیرم اونی که زندگی من شده بود به اسم چشماش اونی بود که من میگفتم واسه عشقم آخرین بود اونی که عشقمو کشته, اونی که قلبمو برده اونیه که توی قصره دل من تنها ترین بود همونی که نابودم کرد, منو بین باغ غم کاشت اونی بود کز همه بهتر واسه من روی زمین بود اون همبشه رفته از یاد, رفت و با رفتنش, امروز عشقمون هم رفت برباد, اون یه عشق اتیش بود به روزی دیدم بهارم, دیگه حال گل نداره انگاری واسه تباهی اش یه عالم غم تو کمین بود دیگه رنگ سبز چشماش نمیشد امید چشمام اونی که همش میگفتم واسه من یه نازنین بود بذارید مبهم بمونه قصهء تلخ جدائی ام اون سفر کرده رها شد. اخره قصه همین بود!
من همون پرنده هستم که می خواست اسیر بمونه اون پرنده ای که می خواست بمونه تو دست صیاد ای تموم خاطراتم , خاطرات رفته بر باد! بعد تو خیال شبهام داده شد به دست فریاد من یه دلخستهء تنها بعد تو... ترسم همین بود! که بشم مجنون تنها, با بشم یه رفته از یاد تو بمون! بگو: که من هم هنوزم یه عاشق هستم! تا من مجنون بمونم یه اگه نشد یه فرهاد! توی زندون نگاهت عمریه اسیرتم من توی غربت غریبت تُربت کویرتم من توی معبد دو چشمات, عابد تشنه منم من توی معبد گاه قلبت, بنده ی حقیرتم من اگه تشنه ی وصالی نذر بودنت رو دارم واسه تشنگی است عزیزم چشمه ی غدیرتم من می مونم پرنده ی تو, توی آسمون چشمات آخه با تموم عشقم با تو و اسیرتم من تو شدی همدم تنهایی,همه کار و کس من عاشقت شدم, شدی طنین گرم نفس من تا نبود صحبت رفتن, غمی تو دلم نبود اگه خواستی, برو باز هم! تو نباش دلواپس من میتونی یه لحظه هم شد خودتو, تو فصل غم جا بذاری جای واژهء من و تو , تو کتاب عشقمون«ما» بذاری میتونی مثل منی که همیشه تو خلوتم تنها میشم توی غم سفر کنی یا مثل من دلت رو تنها بذاری اگه من ستاره ی تم نبودم, غیرِ منو می تونستی تنهایی, با غصه هاش میون شبها بذاری ؟ یا زمانی که برات سنگ صبور, من می شدم! شده بود حتی یه بار خونه امونو تو دل ابرها بذاری؟ می دونم یه روز میری, با این کارات ولی بدون یا منو میکشی تو, یا تا ابد دلم رو تنها میذاری اسمون توی چشمات انگار افتاب نداره
گمنام سفر کردم و گمنام بمیرم
خواهم زخدایم که به دلخواه بمیرم
یعنی که تو را بینم و آنگاه بمیرم
می دونم,خجالتش میاد بگه که دیگه مهتاب نداره
یه جوری انگار رودخونه ی توی چشمات
شده اروم که دیگه امواج و گرداب نداره
من میشم مثل گذشته سیل حوضچهء دلت
گریه کن که دیگه دل میل به سیلات نداره
بگو از وفا, بگو!گرچه به جاش جفا دیدم
قانعم که شب میگن: سای می ناب نداره
دیگه طاقت ندارم, مخوام بمیرم اما تو...
نگرانم که بگی : بی تو چشام خواب نداره
وان مواعید که دادی مرواد از یادت
سال نو و نوروز باستانی مبارک
Power By:
LoxBlog.Com |